سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون توانایى بیفزاید ، خواهش کم آید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :33
کل بازدید :108187
تعداد کل یاداشته ها : 123
103/2/18
1:40 ص

امــشب
شبی پر از خاطره
مـــن ""شـهرزاد ِ قصه گو"" ،تــو را
رو به روی هم،کنار ِ همین دیوار ، در آغوش ِ هم
مهمان میکنم به ""هــــــزار و یــک بوســـه"" ، از لب هایــم ...

 

 

http://love-is-love.persiangig.com/538811_352944961456310_958173975_n.jpg


  
  

سر دهه 60 :دارم میرم جبهه
پسر دهه 70 :دارم میرم دختر بازی
پسر دهه 80 :دارم میرم بیمارستان سم زدایی

دختر دهه 60 : مرد باید با اخلاق باشه
دختر دهه 70 :مرد باید تحصیلکرده باشه
دختر دهه 80 :مرد باید پولدار باشه:32:



پسر دهه 60 :شریعتی می خواند
پسر دهه 70 :شاملو می خواند
پسر دهه 80 :هری پاتر می خواند



دختر دهه 60 :دختر بدون بکارت باید بره بمیره
دختر دهه 70:اشتباه بزرگی کردم خاک تو سرم
دختر دهه 80 : دختر باکره یعنی امل و بی فرهنگ. باید بره بمیره 


پسر دهه 60 :مرگ بر اثر جنگ با عراق
پسر دهه 70 :مرگ بر اثر تصادف با موتور و ماشین
پسر دهه 80 :مرگ بر اثر اور دز و سنکوپ بر اثر استعمال هرویین و ایدز و سوانح رانندگی 



دختر دهه 60:امامزاده معصوم ودیگر امامزاده ها را شفیع می کرد دعا و نذر 
می کرد وبالاخره حاجت دل خود را می گرفت
دختر دهه 70 :پیش رمال و دعا نویس می رفت و حاجت خود را طلب می کرد.
دختر دهه 80 :در شرکت های خصوصی به هر نحو که شده رفع حاجت می کند


پسر دهه 60 :پیکان 54 و مسافر کشی
پسر دهه 70 :پراید و دختر بازی
پسر دهه 80 :پژو و تصادف منجر به فوت



دختر دهه 60 :طلاق بعد از 10 سال آنهم یک در 1000
دختر دهه 70 :طلاق بعد از 5 سال آنهم یک در 100
دختر دهه 80 :طلاق بعد از 6 ماه الی یک سال آنهم یک در5 


پسر دهه 60:خدایا جنگو تموم کن
پسر دهه 70 :خدایا یه خونه خالی برسون
پسر دهه 80 :خدایا برسون یه دومثقال شیره و یه دو سورت شیشه


جوان دهه 60 :خدایا آبروی مرا حفظ کن
جوان دهه 70 :خدایا پول منو زیاد کن
جوان دهه 80 :کارت سوخت داری داداش

 


  
  

معروف است که رضا شاه هر از گاهی با لباس مبدل و سرزده به پادگان های نظامی میرفت تا از نزدیک اوضاع را بررسی کند؛ در یکی از این شبها که سوار بر جیپ به طرف پادگانی میرفت، در بین راه سربازی را که یواشکی جیم شده بود و بعد ازعرق خوری های فراوان، مست و پاتیل، به پادگان بر میگشت را سوار کرد ؛ 

رضا شاه با لحنی شوخ و برای آنکه از او حرف بکشد، به سرباز گفت: ناکس! معلومه کمی دمی به خُمره زدی؟ 

سرباز با افتخار گفت: برو بالا... یعنی بیشتر 

رضا شاه: یه لیوان زدی؟ 

سرباز: برو بالا 

رضا شاه: یه چتول زدی؟ 

سرباز: برو بالا 

رضا شاه: یه بطر زدی؟ 

سرباز: بزن قدّش 

بعد رضا شاه میگه: حالا میدونی من کیم؟ 

سرباز کمی جا میخورد و میپرسد که: نکند که گروهبانی؟ 

رضا شاه: برو بالا 

سرباز: افسری؟ 

رضا شاه: برو بالا 

سرباز: تیمسار؟ 

رضا شاه: برو بالا 

سرباز: سردار سپه؟ 

رضا شاه: بزن قدّش 

همینکه رضا شاه به او دست میدهد، لرزش دستان سرباز را احساس میکند. از او میپرسد: چیه؟ ترسیدی؟ 

سرباز: برو بالا 

رضا شاه: لرزیدی؟ 

سرباز: برو بالا 

رضا شاه: ریدی؟ 

سرباز: بزن قدّش

 


  
  

مادر ای والاترین رویای عشق

مادر ای دلواپس فردای عشق

مادر ای غمخوار بی همتای من

اولین و آخرین معنای عشق

زندگی بی تو سراسر محنت است

زیر پای توست تنها جای عشق

مادر ای چشم و چراغ زندگی

قلب رنجور تو شد دریای زندگی

تکیه گاه خستگی هایم توئی

مادر ای تنهانرین ما وای عشق

یاد تو آرام می سازد مرا

از تو آهنگی گرفته نای عشق

صوت لالائی تو اعجاز کرد

مادر ای " پیغمبر زیبای عشق "

ماه من پشت و پناه من توئی

جان من ای گوهر یکتای عشق

دوستت دارم تو را دیوانه وار

از تو احیاء شد چنین دنیای عشق

ای انیس لحظه های بی کسی

در دلم برپا شده غوغای عشق

تشنه آغوش گرم تومنم

من که مجنونم توئی لیلای عشق

 


  
  
<      1   2      
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سالهاست میروم بر لب ساحل اما ساحل هم میشکند میگوید من هم مثل تو ام. لب به لب میخرد و گوید ز اسرار دلم چه کسی میداند راز عالم در چیست؟ تا رسم هر که بگویم دل من او بگوید دل من تا رسم بر لب ساحل ، ساحلم میشکند میگوید من هم مثل تو ام عزیزان هرچند ما تازه کاریم سری به ما بزنید. با تشکر